خوشبختانه فضای مجازی به کمک هنر و ادبیات آمده است

گفت وگوی روزنامه سوال و جواب با پرویز فکرآزاد موسس ومبتکر گیله قصه

در آغاز ضمن تشکر از آقای پرویز فکرآزاد بخاطر قبول این مصاحبه، به عنوان مدخل گفتگو شمه‌ای از زندگی داستانی خود را بیان نمایید

 داستان نویسی را رسما از سال 1386 شروع کردم. یعنی چاپ اولین داستانم توسط مسعود بیزارگیتی دبیر سرویس فرهنگی نشریه آوای شمال، باعث انتشار داستان هایم در دیگر نشریات شد. همان سال در گروه داستان خانه فرهنگ گیلان شروع به فعالیت کردم. با بزرگوارانی مثل محمود طیاری، فرامرز طالبی، مجید دانش آراسته، محمود بدرطالعی، از نسل اول داستان نویسان گیلان و کیهان خانجانی از نسل دوم و دوستان دیگر آشنا شدم. سه ماه هم در کارگاه دوست عزیزم کیهان خانجانی و زیر نظر او به فراگیری داستان نویسی مدرن پرداختم

لطفا بفرماییدچه شدکه به نویسندگی روی آوردیدواولین داستان شماچه بود؟ و شمااین مسیررا چطور پیمودید؟

یک روز به کیهان خانجانی گفتم که می‌خواهم یک رمان بنویسم. بنابراین می‌خواهم تکنیک داستان نویسی معاصر را بیاموزم. فهمیدم هر کسی حداقل یک رمان در وجودش لانه کرده که می‌تواند با آشنایی به عناصر داستان، آنر ا بنویسد. اولین داستانم را در 53 سالگی و در کارگاه نوشتم بنام “آقا کریم خسته نباشی!”که همین داستان کوتاه به کوشش مسعود بیزارگیتی به چاپ رسید.

البته بطور غیر رسمی از سال 1381 وبلاگ داشتم و دلنوشته‌ها و اشعار و عکس هایم را در ان پست می‌کردم.

عادت دارم که همیشه به روز باشم. این را به حساب خودنمایی نگذارید. باید این فرهنگ را جا بیندازیم که یادگیری سن وسال نمی‌شناسد. تفاوت سن من و کیهان 18 سال است. یعنی یک نسل. من ابایی نداشتم و ندارم که سر کلاس او و با جوانان مشتاق، بنشینم و داستان کارگاهی ام را بخوانم و نقد بشوم.

فکر داستان گیلکی چطور به فکرتان رسید؟ ایده‌ی این کار از کجا شکل گرفت؟

از سال 1384 با تشویق دوستی ناشناس بنام کاس آقا گسکری، در آن فضای مجازی وبلاگ نویسی قدیم، و بعدتر فیس بوک، آشنا شدم که مرا تشویق به گیلکی نویسی کرد. اوایل نسبت به آن انرسی داشتم ولی کم کم فهمیدم که خیلی راحت‌تر می‌توانم به زبان مادری، احساساتم را بروز دهم. در وبلاگ و در کنار شعر فارسی، به سرودن اشعار گیلکی کوتاه پرداختم. بعد که عضو گروه داستان فارسی خانه فرهنگ شدم، در گروه گیلان شناسی با فرهیختگانی مانند م. پ. جکتاجی، سیامک یحیی زاده، هوشنگ عباسی آشنایی داشتم و مجله گیله وا را هم از زمانی که در تهران ساکن بودم مرتب مطالعه می‌کردم. پس از شکل‌گیری گروه داستان گیلکی در خانه فرهنگ گیلان، همزمان با داستان فارسی، در جلسات هر دو گروه شرکت می‌کردم. قبل از من نویسندگان فارسی نویس، مثل نرگس مقدسیان و بعدتر مجید دانش آراسته، جند داستان گیلکی نوشته بودند و من هم به تشویق دوستان فرهیخته آغاز به نوشتن داستان گیلکی کردم.

پرداختن به مسائل اجتماعی یكی از گونه‌های ادبیات است كه امروزه مخاطب فراوانی بین نسل جوان پیدا كرده است. چنانچه از عنوان این ژانر ادبی برمی آید، نویسنده درآن به مسائل اجتماعی می‌پردازد و می‌كوشد تا ازدریچه داستان، این موضوع‌ها را بازگو كند. در داستان گیلکی دغدغه‌های اصلی شماچیست؟

داستان داستان است. زبان، ابزاری برای نویسنده است تا آنچه که در پرسش بالا مطرح کرده اید را بنویسد. بنابراین از نظر موضوعی با وجود ظاهرا پررنگ بودن عناصر بومی در داستان گیلکی، مسائل اجتماعی همان گونه که دغدغه نویسندگان فارسی زبان و سایر زبان هاست، در آثار داستانی گیلکی هم بچشم می‌خورد. بطور مثال داستانهای زنده یاد محمود اسلام پرست، اولین نویسنده‌ای که داستان گیلکی را با سیاق مدرن و معاصر در سال 1358 و در نشریه دامون بچاپ رسانده، با داستان‌های صادق چوبک قابل مقایسه است. یا داستان‌های پرکارترین نویسنده‌ی گیلک که سه مجموعه داستان گیلکی بچاپ رسانده، هادی غلام دوست. درست است که در زبان گیلکی بخصوص در شکل‌گیری ادبیات گیلکی در چند دهه اخیر، برجستگی بومگرایی بوضوح بچشم می‌خورد ولی در چند سال اخیر ظهور نویسندگانی مثل هادی غلام دوست، محمود اسلام پرست، علیرضا بشردوست، م. پ. جکتاجی، مسعود پورهادی، که مجموعه داستان خود را بچاپ رسانده‌اند، مدرنیته و حتی پست مدرنیسم، به آثار داستانی گیلکی بیش از گذشته راه یافته است.

شما غیرازنوشتن داستان به گویش گیلکی، دررابطه بانقد داستان هم فعالیت دارید دراین باره می‌شودتوضیحی ارائه دهید؟

راستش در فضای مجازی ما کارگاه گیله قصه را با حضور 17 نویسنده داریم که عملا از حدود سه سال پیش با همکاری هم به تولید متن داستانی گیلکی می‌پردازیم. در آنجا، داستان‌ها پس از ارائه، مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد و چکش کاری می‌شود و سپس ویرایش و تولید نهایی می‌شود. آنجا و چند جای دیگر من بصورت تجربی نقد خود را می‌نویسم و نظرم را می‌گویم. منتقد ادبی نیستم و هیچ ادعایی ندارم چون کاری است تخصصی و پر زحمت که بزرگان اهل فن را شایسته‌تر است.

تاکید شما بر آموزش آکادمیک زبان گیلکی بخاطر چیست آیا حوزه هنری هم با شما دراین خصوص مشارکت دارد؟

زبان گیلکی بخاطر شرایط خاص تاریخی و حوزه حساس جغرافیایی پهنه گیل و دیلم، مظلوم واقع شده تا جایی که گویشوران خود را به مرور دارد از دست می‌دهد. مطابق قانون اساسی، زبان‌های اقوام باید تدریس شوند چرا که در این صورت عملا به رادیکالیسم اجتماعی و سیاسی، دچار نخواهیم شد. هر قدر در حوزه فرهنگ و زبان اقوام کوشش کنیم به همبستگی ملی در جغرافیای ایران بیش از این کمک خواهیم کرد و دیگر، حساسیت‌های قوم گرایی افراطی راه بجایی نخواهند برد.

حوزه هنری گیلان تنها نهاد دولتی است که با در اختیار گزاردن استودیو به ما امکان می‌دهد که در کنار تولید نثر داستانی، صدای گویش‌های مختلف و متنوع زبان گیلکی را ثبت و ضبط کنیم. گیله قصه علاوه بر آنکه تنها پایگاه ادبیات داستانی گیلکی است بلکه هم اکنون تنها بانک اطلاعات گویش‌ها و لهجه‌های مختلف این زبان هم هست. رویکرد مثبت و قابل توجه‌ی آکادمیسین‌های زبانشناسی چه در سطح استادان دانشگاه‌ها و چه در سطح دانشجویان دکترا و ارشد و کارشناسی در سراسر کشور به این پایگاه، صحت عرایضم را تایید می‌کند

حضرت عالی یکی ازنویسندگان بنام وپرکار و موفق گیلانی درعرصه داستان نویسی و هنر گیلکی می‌باشید، علت این موفقیت را مرهون چه یا كسی می‌دانید؟ ودغدغه‌های اصلی شما درگویش گیلکی چیست؟

اذعان می‌کنم از وقتی که به زبان مادری شروع به نوشتن کرده ام راحت‌تر و بهتر و بیشتر می‌نویسم. بله من در این زمینه بدون هیچ تعارفی پرکار هستم. سعی ام اینست که کیفیت را هم فدای این پرکاری نکنم. اگر ایجاد پایگاه گیله قصه را موفقیت بدانیم، آن را مرهون تلاش‌های نویسندگان نو نویس گیلانی و تشویق بیدریغ نسل اول داستان نویسان گیلک و استقبال بیدریغ مردم و رسانه‌ها می‌دانم. پایگاه ما حدود سه هزار نفر عضو دارد. ولی بازتاب کار ما بیش از هر پایگاه مجازی و حقیقی دیگریست که در حوزه‌ی فرهنگ بومی و بیشتر هم تفننی در حال فعالیت هستند. استقبال و کمک رسانه‌های مجازی و چاپی واقعا غافگیر کننده بود. تعداد مصاحبه‌هایی که در رابطه با گیله قصه و داستان نویسی گیلکی کرده ایم بیش از آنست که حالا بتوانم از تک تک آنها نام ببرم. گذشته از این، در حال حاضر کمتر نشریه‌ی گیلانی ست که در هفته یا در ماه، داستانی گیلکی به چاپ نرساند و این مطالبه روز بروز بیشتر هم می‌شود. بدیهی ست که ما بدون هرگونه تعصبی، دغدغه زبان و ماندگاری بیشتر آن را داریم، ما هویت خود را در زبان و فرهنگ خودمان جستجو می‌کنیم تا همراه با اقوام دیگر، ایرانی شاداب را بسازیم.

آموزش داستان گیلکی درزمان حاضرچقدر می‌تواند به فرهنگ گیلان كمك كند؟ اصولا می‌توان با آموزش در هنر آفریننده یك اثر ماندگار بود؟

هر هنری نیاز به آموزش دارد. تکنیک‌های آفرینش هنری را باید آموخت. داستان هم ازآن مجزا نیست. در کارگاه داستان همیشه می‌گویند که ما تکنیک‌ها را می‌آموزیم تا فراموش کنیم. یعنی اینکه با حاصل تجربیات چند قرن داستان نویسی جهان و یک قرن داستان نویسی ایران، طی چند ترم کارگاه داستانی باید آشنا شد و البته دیگر بسته به پشتکار و همت خود نویسنده و هنرمند است که این تجربیات را در خلق آثار خود و به قرائتِ حس و تجربه و زیست و حتی غریزه‌ی خود، بکار ببرد.

با توجه به شرایط اقتصادی حال حاضر ؛ اوضاع این روزهای ادبیات گیلان راچطور می‌بینید؟ ودراین برهه اقتصادی چه کسانی به شما می‌توانند کمک کنند؟

از نظر اقتصادی که اصلا شرایط خوبی نداریم. بخصوص در حوزه رسانه‌های مکتوب و انتشارات کتاب و نشریات که سالهاست حدیثی مکرر شده است. دوست نویسنده‌ای به شوخی می‌گفت اگر ما بجای کار فرهنگی، زندگی را بر مبنای اختلاس می‌گذراندیم نه اخلاص، وضع اقتصادی ما از این بهتر بود! کلا اوضاع اقتصادی حالش خرابتر از آن است که در این مصاحبه به شرحش بپردازیم. ما هم مثل نویسندگان دیگر غیر از چندرقاز درآمد مختصر، از آثارمان چندان نفعی نمی‌بریم، اگر ضرر نکنیم.

شخصا از کسی یا نهادی کمک اقتصادی انتظار ندارم که اگر کمکی لازم باشد، مردم محروم ما را بایسته ترست. اهالی خرده پای فرهنگی، امثال من خلاصه با تشویقی و مرحبایی، گرسنگی را از یاد می‌برند. ولی برای بزرگان هنر این خطه که می‌دانم زندگی شخص شان بشدت دچار آسیب شده و به‌اندازه‌ای که به فرهنگ و هنر این مرز و بوم خدمت می‌کنند و عمرشان را نهاده‌اند، ارج و قدر ندیده‌اند، جدا خواهان ایجاد و برقراری امکاناتی هستم که شایسته آنند. متولیان این کار هم معلوم اند. درآمد بیت المال در دستشان است، بودجه را آنها می‌نویسند. بخشی از ثروت این مردم را مطایق قاعده و قانونی به هنرمندان بازنشسته، اختصاص دهند، همچنان که مثلا به استادان دانشگاه‌ها و قضات انشالله اختصاص می‌دهند، به تریج قبای کسی بر می‌خورد؟

ازعادتهای نویسندگی بگوید واینكه شما هم عادتهای خاصی دارید؟

نوشتن کار ساده‌ای است در صورتی که از زیست و تجربه‌ی نویسنده نشات گرفته باشد. بدون تعارف، مدام در حال مطالعه و نوشتن هستم. هر ایده و سوژه‌ای مرا به نوشتن تحریک می‌کند. از نوشتن، پول چندانی در نمی‌آورم ولی حرفه ام شده است نویسندگی. چون گیلکی بیشتر می‌نویسم کارم دشوارتر از فارسی نوشتن است. مخاطبِ کم و دشواری رعایت دستور زبان گیلکی، دایره واژگان محدودتر از فارسی، و همینطور نداشتن خطی مخصوص این زبان، که دشواری خواندن را برای مخاطب به همراه دارد، همه و همه، ما نویسندگان گیلکی نویس را ناچار به مطالعه و کوشش بیشتر می‌کند. برای همین همیشه کتابی برای مطالعه در برنامه‌های روزانه ام دارم. کتاب‌ها و مقالات پژوهشی و رمان و داستان کوتاه. اخیرا هم که به همراه کارگاه گیله قصه، در حال مرور متون کهن فارسی و استفاده از ظرفیت‌های آن برای ادبیات داستانی گیلکی، هستیم.

عادت خاصم اینست که سالها به نوشتن با کیبورد خو گرفته ام و تقریبا بدون تایپ کمتر می‌نویسم. عادت بد هم دارم. نوشتن مدام در خلوت و در حضور دارم که گاهی صدای زنم را در می‌آورم و به او حق می‌دهم ولی ترک عادت تاکنون نکرده ام که می‌گویند موجب مرض است. راست می‌گویند چون اطرافیان نزدیکم را مبتلا کرده ام.

 در گیله قصه برنامه‌های شنیداری هم دارید درمورد آن حرف می‌زنید؟ وتا حالا چنداثر را در استودیو ضبطکرده اید؟ استقبال مردم از گیل قصه چطوراست؟

اصلا سامانه گیله قصه برای این ایجاد شد که برای زنده نگهداشتن بیشتر زبان، نه فقط حفظ و ثبت موزه ایی آن، داستان‌ها را از محفلی بودن به میان مردم ببریم. هدف ما ابتدا جمع آوری گویش‌ها و لهجه‌های مختلف گیلکی به عنوان یک بانک اطلاعاتی در قالب قصه و داستان بود و هست. کاری که تا سه سال پیش، یعنی از شروع بکار گیله قصه، انجام نشده بود. بعد که کارگاه گیله قصه راه‌اندازی شد سعی بر این داشتیم و داریم تا سطح ادبیات داستانی گیلکی را بیش از پیش به ادبیات معاصر ایران و جهان نزدیک کنیم. تاکنون بیش از 200 اثر در استودیو و بیش از 300 اثر با استفاده از موبایل ضبط و تدوین که در گیلکی نامش را دیچین واچین گذاشته ایم، کرده ایم. در این فاصله بیش از 300 اثر داستانی، تولید کارگاه گیله قصه و برخی از مخاطبان بوده و مابقی را نویسندگان حرفه‌ای و صاحب نام اجرا کرده‌اند. در هنگام شروع کار در 11 آبان 1394، همان یکی دو روز اول 800 نفر جذب سامانه شدند و حالا بیش از 3000 نفر مخاطب خاص داریم. داستانها توسط سامانه‌های مجازی دیگر هم منتشر می‌شود. گاهی برخی از داستان‌ها بیش از سی هزار نفر هم بازدید کننده داشته. این را هم بگویم که در کنار آپلود کردن آثار در کانال، به کمک شرکت جنگل به مدیریت دوست جوان ما علیرضا موید اجمدی، اپلیکیشن گیله قصه را طراحی و معرفی کردیم تا در کنار پخش صوتی داستانها، متن آن را هم بارگذاری کنیم. چون از اول هم امید چندانی به ادامه‌ی کار در تلگرام با توجه به وضعیت موجود نداشتیم. علاقمندان می‌توانند با مراجعه به پایگاه ما www.Gileghesseh.ir ضمن آشنایی با عوامل گیله قصه، اپلیکیشن گیله قصه را دانلود و نصب کنند.

آیا تسلط به عناصر داستان، مکتب‌های ادبی، و انواع رفتارهای روایی برای تمام افرادی که در این کارگاه گیل قصه مراجعه می‌کنند، راهگشاست؟ وجود کلاس‌های داستان نویسی گیلکی را چقدر ضروری می‌دانید؟

قطعا راهگشاست. در بالا توضیح داده ام. داستان داستان است و زبان ابزاری برای نوشتن داستان. بنابراین فرقی نمی‌کند که با کدام زبان می‌نویسیم. وقتی نویسنده هستیم نیاز به آموزش و مطالعه داریم. وجود کلاس‌های داستان نویسی برای زبان گیلکی شاید چندان ضروری نباشد. چون در کلاس‌های داستان فارسی هم می‌توان با عناصر داستان و مکتب‌های ادبی آشنا شد و فرا گرفت. ولی برای تربیت گیلکی نویسان، وجود کارگاه از نظر تسلط بیشتر به زبانی که ادبیات داستانی محدودی دارد می‌تواند مفید باشد.

دیده شده گاهی افراد پس از مدتی متوجه می‌شوند به نقد ادبی گرایش دارند. آیا قاعده و قانون خاصی در این زمینه وجود دارد؟ شما غیرازنوشتن داستان، دررابطه بانقد داستان هم فعالیت دارید دراین باره می‌شودتوضیحی ارائه دهید؟

در این باره توضیح دادم. در حوزه نقد ادبی فعالیت چندانی ندارم. ولی وقتی هر روز با داستان و نوشتن سر و کار دارید، خود بخود در این حوزه می‌توانید نظر بدهید ولی برای نقد ادبی دانش تخصصی بیشتری لازم است که هر نویسنده‌ای از جمله خود من ممکن است از آن بی بهره باشیم.

با وجود پررنگ فضای مجازی، آیا لطمه‌ای به نویسندگان و مترجمان عرصه ادبیات وارد شده است یا خیر؟ چطور می‌‌توان کتاب‌خوانی را در سبد مصرفی جامعه قرار داد؟

اتفاقا در اکثر کشورها فضای مجازی به کمک ادبیات و هنر آمده است. منتهی نباید سطح مطالعه را در ایران با آنها مقایسه کرد. همین فضای مجازی اگر نبود این همه داستان گیلکی چگونه امکان تولید و نشر داشت؟ در بیشتر کشورها کتابخوانی جزو فرهنگ عامه محسوب می‌شود. قبل از ایجاد فضای مجازی، زمان مطالعه در ایران همانقدر کم بوده که الان هم هست. با این فرق که دسترسی مردم به آثار بیشتر شده است. اینکه فضای مجازی را مقصر بدانیم مثل آنست که هر وسیله‌ای را با استفاده‌ی نامطلوب از آن، مقصر جلوه دهیم. مثال کلیشه‌ای استفاده از چاقو را یادآوری می‌کنم. باید با توجه به شرایط موجود و احاطه‌ی روزافزون فضای مجازی بر زندگی و کار و تحصیل و هنر و ادبیات، با استفاده‌ی بهینه از آن، به ارتقای فرهنگ مطالعه کمک کرد.

درپایان ازآینده داستانی خود بگویید؟ برنامه‌ی آینده‌ی تان برای گیل قصه چیست؟

آینده همین حالاست. بیشتر می‌نویسم. چهار کتاب در دست ویرایش دارم که بدلیل مشغله در گروه داستان گیلکی و فارسی در خانه فرهنگ گیلان و اداره‌‌ی گیله قصه، برای چاپ کتاب هایم هنوز برنامه ریزی درستی نکرده ام. برای گیله قصه علاوه بر تولید بیشتر، چند کتاب هم در دست انتشار دارم و منتظر مراحل مجوز و چاپ هستم. کتاب “داستان‌های گیلان” شامل 33 داستان از 33 نویسنده با 10 گویش متنوع زبان گیلکی به همراه ترجمه فارسی آنها که برگزیده‌ی داستان‌های کارگاه نویسندگان گیله قصه است و توسط نشر شالی در تهران منشر خواهد شد و کتاب‌های “گیله قصه” که اولین جلد آن به همت حوزه هنری گیلان در حال آماده‌سازی برای انتشار است و ظرفیت انتشار مجلدهای دیگر را هم دارد. برنامه دیگر ما که از سال گذشته شروع شده، داستان خوانی در کتابخانه هاست. ماهانه در فضای داخلی کتابخانه و فضای باز باغ سبزه میدان رشت برنامه اجرا کردیم و می‌کنیم. کاری که اولین بار شاید در کشور انجام شده و نویسندگان، رو در روی مخاطبان عام و خاص در پارک، داستان خوانده‌اند و انشاالله منبعد در سایر شهرهای گیلان هم به کمک برخی مسئولان کتابخانه‌ها و شهرداری‌ها، این اتفاق خجسته رخ دهد. در رشت زادگاه خودم، خوشبختانه تاکنون با استقبال خوبی مواجه شده است و امیدواریم تداوم یابد.

همچنین بخوانید:   هیچ تعصبی به گویش خاصی نشان نمی‌دهیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *