پیاده رو/ یک داستان کوتاهِ کوتاه

جغله هتو کی خو ماره دسته داره، واگرده هی مرا نیگا کونه. هی نیگاه کونه. ول کونَ م نیه. هیچیَ م نیگه. نه مره، نه خو ماره. دوره به و جه خیابانه پیچ، رده به. ایتا نفس راحت کشمه. ولی اَ بستنی، مره کوفته بو.

برگردان:

بچه دست در دست مادرش، بر می گردد و هی نگاهم می کند. هی نگاه می کند. ول
کن هم نیست. چیزی هم نمی گوید. نه به من و نه به مادرش. دور می شود و از
پیچ خیابان می گذرد، نفس راحتی می کشم. ولی این بستنی، کوفت َم شد.

همچنین بخوانید:   نارنج

درباره فکرآزاد

پرویز فکرآزاد، متولد ۲۷ اسفند ۱۳۳۳ در رشت، هنرمند معاصر گیلانی است که در زمینه های گوناگونی به زبان‌های فارسی و گیلکی مانند شعر، داستان، عکس و فیلم کوتاه و … فعالیت دارد. آثار او در نشریاتی چون بازار، نقش قلم، کادح، كتاب كادوس، گيله‌وا، دادگر، فرهیختگان، همشهری، ره آورد گیل، آوای شمال و… به چاپ رسیده است. او چند کتاب در دست تهیه دارد که در حال ویرایش بوده و امید می‌رود که به زودی به چاپ برسد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *