عروسَه گولِی (داستان آیینی)

 

عکس قدیمی مراسم عروس گولی
عروس گولی

فکر کردم بهتر است یک بار دیگر در نوروز ۸۸ عروسه گولی را با هم بخوانیم.سال پیش این داستان در دو نشریه محلی و کشوری به چاپ رسیده.

مادر وقتی دستم را گرفت تا از پله های مینی بوس پایین بیایم، دلم غنج می زد برای دیدن “کاس خانم” و “حاجیگُل”، – همبازی هایم- . دو روز تا عید مانده بود و ده بهار از سن و سالم می گذشت… ادامه

همچنین بخوانید:   ای پرکاله گب. آب آبی و دولت و مردوم گرفتاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *